در کشور ایران، تقسیم بندی کشور به صورت استانی است.
استان آذربایجان شرقی ، در شمال غرب کشور ، بامساحتی برابر ۴۵ هزار و ۶۵۰ کیلومتر مربع ، به طور تقریبی ۲/۸۱ درصد از وسعت کل کشور را به خود اختصاص داده که ازاین لحاظ ، در بین استان های کشور در رتبه دهم قرار گرفته است . این استان از شمال به جمهوریآذربایجان و کشور ارمنستان ،از غرب و جنوب غرب به استان آذربایجان غربی ، از شرق به استان اردبیل و از جنوب به استان زنجان محدود می شود . مرکز استان آذربایجان شرقی ، شهر تبریز است و از شهرهای مهم آن می توان به اهر ، میانه ، مرند و مراغه اشاره کرد .
استان اردبیل در شمال غرب ایران، با مساحت ۱۸هزار کیلومتر مربع ، به طور تقریبی ۱/۰۹ درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص داده است . این استان از شمال به جمهوری آذربایجان ، از غرب به استان آذربایجان شرقی ، از شرق به استان گیلان وکوههای تالش و از جنوب به استان زنجان به صورت کشیده و طولی ، در جهت شمال – جنوب محدود شدهاست . استان اردبیل به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۲ از استان آذربایجان شرقی جدا شد و به عنوان استانی مستقل ، مشتمل بر شش شهرستان اردبیل ، بیله سوار ، پارس آباد ، خلخال ، گرمی و مشگین شهر در تقسیمات کشوری جای گرفت . در پی این تقسیمات ، شهرستان تاریخی اردبیل ، به عنوان مرکز استان انتخاب شد .
استان
اصفهان با مساحتی حدود ۱۰۶ هزار و ۱۷۹ کیلومتر مربع یعنی حدود ۲۵/۶ درصد
از مساحت کل کشور را در مرکز ایران به خود اختصاص داده است . این استان ،
از شمال به استانهای مرکزی ، قم و سمنان ، ازجنوب به استانهای فارس و
کهگیلویه و بویراحمد؛ از غرب به استانهای لرستان، خوزستان و چهارمحال و
بختیاری و از شرق به استان یزد و خراسان محدود می شود .
شهر تاریخی
اصفهان ، مرکز استان اصفهان است که اکنون از نظر جمعیت در سطح کشور ، مقام
سوم را دارد . از شهرهای مهم آن می توان ،اردستان ، تیران و کرون ، دهاقان ،
خمینی شهر ، خوانسار ، خور و بیابانک ، چادگان ، سمیرم ، شاهین شهر و میمه
، شهرضا ، فریدن ، فریدون شهر ، فلاورجان ، کاشان ، گلپایگان ، لنجان ،
مبارکه ، نایین ، نجف آباد ، نطنز را می توان نام برد .
استان البرز با مساحت ۱۶۲ کیلومتر مربع در غرب تهران و جنوب دامنه رشته کوه البرز واقع شده است . این استان
از شمال با استان مازندران ، از جنوب با استان مرکزی ، از غرب با استان
قزوین و از شرق با شهرستان تهران همسایه است . باید اضافه کرد که این استان
در تقسیمات کشوری جزو سی و یکمین استان ایران به شمارمی رود .
استان
البرز هماکنون مشتمل بر دو بخش است : بخش مرکزی که خود شامل ۶ دهستان به
نامهای: نسا، آسارا، آدران، کمال آباد، گرمدره که از تونل کندوان تا
ماهدشت است .
بخش اشتهارد که از احمدآباد شروع شده و تا مرادتپه ادامه دارد ، اشتهارد دارای یک دهستان به نام پلنگ آباد یا رحمانیه است .
استان ایلام در جنوب غربی ایران ، با مساحت ۲۰ هزار و ۱۳۳ کیلومتر مربع حدود ۱/۲ درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص داده است . این استان از غرب با کشور عراق، از جنوب با استان خوزستان، از شرق با استان لرستان و از شمال با استان کرمانشاه همسایهاست . مرکز استان ایلام ، شهر ایلام است و شهرهای مهم آن عبارتند از : آبدانان ، ایوان ، دره شهر ، دهلران ، مهران .
استان بوشهر با مساحتی حدود ۲۷ هزار و ۶۵۳ کیلومتر مربع در جنوب غرب کشور قرار دارد . این استان از شمال با استان خوزستان و قسمتی از کهکیلویه و بویراحمد ، از جنوب با خلیج فارس و قسمتی از استان هرمزگان، از شرق با استان فارس و از غرب با خلیج فارس همسایه است . مرز دریایی این استان با خلیج فارس بیش از ششصد کیلومتر است . مرکز استان بوشهر ، بندر بوشهر و از شهر های مهم آن می توان به اهرم ، بندر دیلم ، برازجان ، بندر کنگان ، بندر گناوه ، بندر دیر و خور موج اشاره کرد .
استان تهران با وسعتی حدود ۱۸ هزار و ۹۰۹ کیلومتر مربع در شمال ایران و جنوب دامنه رشته کوه البرز - از آذربایجان تا خراسان با جهت غربی – شرقی - قرار دارد . این استان از شمال به استان مازندران، از جنوب به استان قم، از جنوب غربی به استان مرکزی، از غرب به استان البرز و از شرق به استان سمنان محدود می شود . مرکز استان تهران ، شهر تهران است و از شهرهای مهم آن می توان دماوند ، ورامین و ری را نام برد .
استان چهارمحال بختیاری با مساحت ۱۶ هزار و ۵۳۳ کیلو مترمربع در بخش مرکزی کوه های زاگرس قرار گرفته که از این حیث جزو بیست و دومین استان کشور محسوب می شود . این استان از شمال و شرق به استان اصفهان، از غرب به استان خوزستان ، از جنوب به استان کهگیلویه و بویراحمد و از سمت شمال غربی به استان لرستان محدود است . مرکز استان چهار محال و بختیاری ، شهرکرد است و از شهرهای مهم آن می توان به اردل ، لردگان ، بروجن و فارسان اشاره کرد .
استان خراسان جنوبی در شرق کشور با مساحتی حدود ۹۵ هزار و ۳۸۵ کیلومتر مربع واقع شده که از لحاظ وسعت ، جزو هشتمین استان ایران به شمار می رود . این استان از شمال با استان خراسان رضوی ، از غرب با استان یزد ، از شرق با کشور افغانستان ، از جنوب با استان سیستان و بلوچستان و از جنوب غربی با استان کرمان همسایه است. مرکز استان خراسان جنوبی ، شهر بیرجند است و از شهرهای مهم آن می توان ؛ قاینات ، درمیان ، سرایان ، سربیشه و نهبندان را نام برد .
استان خراسان رضوی در شمال شرق ایران با مساحتی حدود ۱۴۴ هزار و ۶۸۱ کیلومتر مربع ، جزو چهارمین استان بزرگ کشور محسوب می شود . این استان از شمال و شمال شرق با ترکمنستان، از غرب با استان های خراسان شمالی و سمنان ، از جنوب با استان های خراسان جنوبی و یزد و از شرق با کشور افغانستان همسایه است . مرکز استان خراسان رضوی شهر مقدس مشهد است و از شهرهای مهم آن می توان تربت جام ، تایباد ، سبزوار ، سرخس ، فردوس ، قوچان ، کاشمر و نیشابور را نام برد .
استان خراسان شمالی در شمال شرق کشور با مساحتی حدود ۲۸ هزار و ۴۳۴ کیلومتر مربع ، جزو پانزدهمین استان ایران محسوب می شود . این استان از شمال با کشور ترکمنستان ، از شرق و جنوب با استان خراسان رضوی ،از غرب با استان گلستان و از جنوب غربی با استان سمنان همسایه است . مرکز استان خراسان شمالی ، شهر بجنورد است و از شهرهای مهم آن می توان شیروان ، اسفراین ، مانه ، سملقان ، جاجروم و فاروج را نام برد.
استان خوزستان در جنوب غرب ایران با مساحتی حدود ۶۴ هزار و ۲۳۶ کیلومتر مربع در کنار خلیج فارس و اروندرود - شط العرب - قرار دارد . این استان از شمال به استان لرستان ، از شمال شرق و شرق به استان های چهار محال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد ، از شمال غرب به استان ایلام ، از جنوب به خلیج فارس و از غرب به کشور عراق محدود میشود . مرکز استان خوزستان ، شهر اهواز است و از شهرهای مهم آن می توان آبادان ، اندیمشک ، ایذه ، باغ ملک ، بندر ماهشهر ، بهبهان ، دزفول ، رامهرمز ، سوسنگرد ، شادگان ، شوش ، شوشتر ، مسجد سلیمان نام برد .
استان زنجان که از آن به عنوان فلات زنجان نیز نام برده می شود در قسمت مرکزی و شمال غرب کشور ، با وسعت حدود ۲۲ هزار و ۱۶۴ کیلومتر مربع یعنی حدود ۱/۳۴ درصد از مساحت کل کشور ، واقع شده است . این استان از شمال به شهرستان خلخال و شهرستان رودبار ، از شمال شرقی به استان گیلان ، از شرق به استان قزوین ، از جنوب به استان همدان ، از جنوب غربی به شهرستان بیجار ، از غرب به شهرستان تکاب و از شمال غرب به شهرستان های میانه و هشترود محدود می شود . مرکز این استان ، شهر زنجان و شهرهای مهم آن عبارتند از : ابهر ، ایجرود ، خرمدره ، خدابنده ، طارم و ماهنشان .
استان سمنان با مساحتی برابر ۹۸ هزار و ۵۱۵ کیلومتر مربع ، یعنی حدود ۵/۸ درصد از وسعت کل کشور را به خود اختصاص داده است که ازاین لحاظ در سطح کشور دارای رتبه ششم است . این استان از شمال با استانهای خراسان شمالی ، گلستان و مازندران ، از جنوب با استانهای یزد و اصفهان ، از شرق با استان خراسان رضوی و از غرب با استانهای تهران و قم همسایه است . مرکز استان سمنان ، شهر سمنان است و از شهرهای مهم آن می توان به دامغان ، شاهرود و گرمسار اشاره کرد .
استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران با مساحتی حدود ۱۸۷هزار و ۵۰۲ کیلومتر مربع ، بیش از ۱۱ درصد از وسعت کشور را به خود اختصاص داده که از این لحاظ به عنوان پهناورترین استان ایران به شمار می آید . این استان ، از شرق با کشورهای پاکستان و افغانستان ، از جنوب با دریای عمان ، از شمال و شمال غرب با استان خراسان و از غرب با استان های کرمان و هرمزگان همجوار است . بد نیست اضافه کنیم که مرز مشترک استان سیستان و بلوچستان با کشور پاکستان ۹۰۰ کیلومتر ، با کشور افغانستان ۳۰۰ کیلومتر و با دریای عمان به طور تقریبی ۲۷۰ کیلومتر است . مرکز استان ، شهر زهدان است و شهرهای مهم آن عبارتند از : ایرانشهر ، چابهار ، خاش ، زابل ، سراوان ، نیک شهر .
استان
فارس در بخش جنوبی کشور با مساحتی حدود ۱۳۳ هزار کیلومتر مربع ، به طور
تقریبی ۱/۸ درصد از وسعت کشور را به خود اختصاص داده است که از این لحاظ
پنجمین استان بزرگ ایران محسوب می شود . این استان از شمال به استان اصفهان
، از شمالشرق به استان یزد ، از جنوب به استان هرمزگان ، از غرب و جنوب
غرب به استان بوشهر و از شمالغرب به استان کهگیلویه و بویراحمد محدود می
شود .
مرکز استان فارس ، شهر شیراز است و از شهرهای مهم آن می توان شهرهای مرودشت ، کازرون، جهرم و فسا را نام برد .
استان
قزوین در شمال غربی ایران با مساحتی حدود ۱۵ هزار و ۸۲۱ کیلومتر مربع به
طور تقریبی ۱درصد از وسعت کشور را به خود اختصاص داده است . این استان از
شمال به استان های گیلان و مازندران ، از جنوب به استان مرکزی ، از غرب به
استان های زنجان و همدان و از شرق به استان تهران محدود می شود .
مرکز استان قزوین ، شهر قزوین است و شهرهای مهم آن عبارتند از : آبیک ، بویین زهرا ، تاکستان و الوند.
استان قم در مرکز کشور ، با مساحتی معادل ۱۴ هزار و ۶۳۱ کیلومتر مربع واقع شده است . این استان از شمال با استان تهران ، از شرق با استان سمنان ، از جنوب با استان اصفهان و از غرب با استان مرکزی همسایه است . مرکز استان قم ، شهر قم است که مهمترین شهر این استان نیز به شمار می آید .
استان کردستان با مساحتی حدود ۲۸ هزار و ۲۳۵ کیلومتر مربع در غرب ایران ، قرار دارد. این استان از شمال با استانهای آذربایجان غربی و زنجان ، از شرق با استان های همدان و زنجان ، از جنوب با استان کرمانشاه و از غرب با کشور عراق همسایه است . مرکز استان کردستان ، شهر سنندج است و از شهرهای مهم آن می توان به بانه ، بیجار ، دیواندره ، سقز ، قروه ، کامیاران و مریوان اشاره کرد .
استان
کرمان ، در جنوب شرقی ایران ، با مساحتی حدود ۱۸۰ هزار و۷۲۶ کیلومتر
مربع در واقع ۱۱ درصد از خاک کشور را به خود اختصاص داده است که از این
لحاظ ، پس از استان خراسان ، دومین استان پهناور کشور محسوب می شود.
مرکز استان کرمان ، شهر تاریخی کرمان است و مهم ترین شهرهای آن عبارتند از
: بافت ، بردسیر ، بم ، جیرفت ، رفسنجان ، زرند ، سیرجان ، شهربابک ،
کهنوج .
استان کرمانشاه در غرب ایران ، با مساحتی حدود ۲۴ هزار و ۴۳۴ کیلومتر مربع واقع شدهاست . این استان از شمال به استان کردستان ، از جنوب به استان های لرستان و ایلام ، از شرق به استان همدان و از غرب به کشور عراق محدود می شود . مرکز استان کرمانشاه ، شهر کرمانشاه است و شهرهای مهم این استان عبارتند از : اسلام آباد غرب ، پاوه ، جوانرود ، سرپل ذهاب ، سنقر ، صحنه ، قصر شیرین ، کنگاور ، گیلان غرب ، هریس .
استان کهگیلویه و بویر احمد ، با مساحتی حدود ۱۶ هزار و ۲۶۴ کیلومتر مربع در جنوب غرب ایران قرار گرفته است . این استان از شمال با استان چهار محال و بختیارى، از جنوب با استانهاى فارس و بوشهر، از شرق با استانهاى اصفهان و فارس و از غرب با استان خوزستان همسایه است . مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد ، شهر یاسوج است و شهرهای مهم آن عبارتند از : دنا ، بهمئی ، کهگیلویه یا دهدشت و گچساران .
استان گلستان با مساحتی حدود ۲۲ هزار کیلومتر مربع در شمال ایران واقع شده است . این استان از شمال به جمهوری ترکمنستان ، از جنوب به استان سمنان ، از شرق به استان خراسان و از غرب به استان مازندران و دریای خزر محدود می شود . مرکز استان گلستان ، شهر گرگان است و مهم ترین شهرهای آن عبارتند از : بندر ترکمن ، بندر گز ، علی آباد ، کردکوی ، مینودشت و گنبد کاووس .
استان گیلان با مساحتی حدود ۱۴ هزار و ۷۱۱ کیلومتر مربع در میان رشته کوههای البرز و تالش در شمال ایران جای گرفته است. این استان به واحد جغرافیایی جنوب دریای خزر تعلق دارد و با استان های اردبیل در غرب، مازندران در شرق ، زنجان در جنوب و در شمال با کشور آذربایجان و دریای خزر همسایه است. مرکز استان گیلان ، شهر رشت است و شهرهای مهم آن عبارتند از : آستارا ، آستانه اشرفیه ، بندر انزلی ، رودبار ، رودسر ، شفت ، صومعه سرا ، فومن ، لاهیجان ، لنگرود و هشتپر .
استان لرستان با وسعت حدود ۲۸ هزار و ۵۵۹ کیلومتر مربع در غرب ایران قرار گرفته است. این استان، از شمال به استانهای مرکزی و همدان ، از جنوب به استان خوزستان ، از شرق به استان اصفهان واز غرب به استانهای کرمانشاه و ایلام محدود می شود . مرکز استان لرستان ، شهر خرم آباد است و از شهرهای مهم آن می توان ؛ ازنا ، الیگودرز ، بروجرد ، پلدختر ، دورود و کوهدشت را نام برد.
استان مازندران با مساحتی حدود ۲۴ هزار کیلومتر مربع در شمال ایران و در کرانه دریای خزر واقع شده است . این استان از شمال با دریای خزر ، از جنوب با استان های تهران و سمنان ، از غرب با استان گیلان و از شرق با استان گلستان همسایه است . مرکز استان مازندران ، شهرستان ساری است و شهرهای مهم آن عبارتند از : آمل ، بابل ، بهشهر ، تنکابن ، چالوس ، رامسر ، قائم شهر ، محمود آباد ، نکا ، نور و علمده و نوشهر .
استان مرکزی در مرکز ایران با مساحتی حدود ۲۹ هزار و 530 کیلومتر مربع ، به طور تقریبی ۱/۸۲ درصد واقع شده است . این استان از شمال به استانهای تهران و قزوین ، از غرب به استان همدان ، از جنوب به استانهای لرستان و اصفهان و از شرق به استانهای تهران ، قم و اصفهان محدود می شود . مرکز استان مرکزی ، شهر اراک است . شهرهای مهم آن عبارتند از: آستانه ، آشتیان ، اراک ، تفرش ، خمین ، دلیجان ، ساوه ، شازند ، فراهان و محلات .
استان هرمزگان ، جنوبی ترین استان ایران ، در ساحل خلیج فارس و دریای عمان با مساحتی حدود ۶۸ هزار و ۴۷۶ کیلومتر مربع قرار دارد . این استان از شمال و شمال شرق با استان کرمان ، از شمال غرب و غرب با استان های فارس و بوشهر و از شرق با استان سیستان و بلوچستان همسایه بوده و جنوب آن را آبهای گرم خلیج فارس و دریای عمان به صورت نواری به طول تقریبی 900 کیلومتر در بر گرفته است . مرکز استان هرمزگان ، بندر عباس است و از شهرهای مهم آن می توان به : ابوموسی ، بندر جاسک ، بندر لنگه ، حاجی آباد ، رودان یا دهبارز ، قشم ، کیش ، میناب ، تنب بزرگ و تنب کوچک اشاره کرد.
استان همدان با مساحتی حدود ۲۰ هزار و ۱۷۲ کیلومتر مربع ، جزو استان های غربی کشور محسوب می شود . این استان از شمال با استانهای زنجان و قزوین ، از جنوب با استان لرستان، از شرق با استان مرکزی و از غرب با استانهای کردستان و کرمانشاه همسایه است . مرکز استان همدان ، شهر همدان است و شهرهای مهم آن عبارتند از : اسدآباد ، بهار ، تویسرکان ، رزن ، کبودرآهنگ ، ملایر و نهاوند .
استان یزد درقسمت مرکزی فلات ایران و در حاشیه ی دشت های کویر لوت ، با مساحتی حدود ۱۳۱ هزار و ۵۵۱ کیلومتر مربع ، چهارمین استان وسیع کشور محسوب می شود . این استان از شمال غرب با استان سمنان ، از غرب با استان اصفهان ، از جنوب غرب با استان فارس ، از شرق با استان خراسان شمالی ، از شمال شرق با استان خراسان رضوی و از شرق و جنوب شرق با استان کرمان همسایه است. مرکز استان یزد ، شهر یزد است و شهرهای مهم آن عبارتند از : ابرکوه ، اردکان ، بافق ، تفت ، مهریز و میبد .
کشورایران، با تاریخی
ده هزارساله، در جنوب غربی آسیا و درمنطقه خاور میانه، با وسعتی حدود
۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومترمربع ، واقع شده است که از لحاظ مساحتی جزو هجدهمین کشور
جهان محسوب می شود. این کشور از شمال به ارمنستان،آذربایجان و ترکمنستان ،
از شرق به افغانستان و پاکستان، از غرب به ترکیه و عراق و از جنوب به خلیج
فارس و دریای عمان محدود می شود.
پایتخت کشورایران، تهران است که بزرگترین شهر ایران نیز به شمار می آید.
براساس آخرین تقسیمات کشوری ، این کشور دارای ۳۱ استان و ۲۶۸ شهرستان می
باشد .
کشور ایران همانند سایر کشورهای جهان دارای زبان و دین رسمی، پرچم، تقویم و واحد پول مستقلی است . به طوری که زبان رسمی در ایران فارسی و دین رسمی این کشور اسلام است.
در ایران جهت رانندگی راست است و ولتاژ برق مصرفی خانگی ۲۲۰+ برای دستگاه های برقی خانگی در نظرگرفته شده است.
پیش شماره تلفن در کشور ایران ۰۰۹۸ و دامنه اینترنتی آن ir. است.
همچنین نشانی پورتال ملی کشور ایران در فضای مجازی که از آن به عنوان «درگاه خدمات الکترونیکی ایران» یاد می شود iran.ir است.
در کشور ایران، دین اسلام و مذهب جعفری به عنوان دین و مذهب رسمی شناخته می شود.
به طوری که در اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری
اسلامی ایران آمده است، دین اسلام و مذهب جعفری دوازده امامی به عنوان
مذهب رسمی کشور ایران شناخته شده است و سایر مذاهب اسلامی که در قانون
اساسی به آنها تصریح شده شامل مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفی، شافعی، حنبلی،
مالکی) و شیعیان زیدی (چهار امامی) نیز قانونی و دارای احترام کامل هستند.
هم چنین در اصل ۱۳ قانون اساسی، ایرانیان مسیحی، یهودی و زرتشتی به عنوان
اقلیت دینی پذیرفته شدهاند و میتوانند در حدود قانون بر اساس کیش خود عمل
نمایند.
در کشور ایران، پیروان ادیان آسمانی دارای آزادی عمل در انجام مناسبت ها و آیین های مذهبی خود هستند و می توانند مطابق مذهب خود عمل کنند.
پرچم جمهوری اسلامی ایران دارای سه رنگ است. رنگ های پرچم ایران را سبز و سفید و سرخ تشکیل می دهند و ترتیب قرار گرفتن آنها بدین شکل است که رنگ سبز در بالای پرچم، رنگ سفید در وسط پرچم و رنگ سرخ در قسمت پایین پرچم قرار دارد.
هر یک از رنگ های پرچم ایران، نشانه یکی از اصلی ترین اعتقادات مردم کشور است. در این میان، رنگ سبز نشانه دین اسلام است که مذهب رسمی کشور ایران محسوب می شود. رنگ سفید، نمادی از صلح و آرامش و رنگ سرخ، نشانه گرامی بودن خون شهدای ایران در نزد مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
در وسط پرچم ایران و بر روی رنگ سفید آن، علامت «الله» قرار دارد که به نوعی نشانه جمهوری اسلامی ایران است.
در پرچم ایران، شعار «الله اکبر» به نشانه پیروزی انقلاب اسلامی در ماه
بهمن که یازدهمین ماه از سال است، یازده بار در رنگ سبز و یازده بار در رنگ
سرخ تکرار شده است. از این روی، شعار «الله اکبر» بیست و دو بار به صورت
پشت سر هم در مرز رنگ سرخ و سبز با رنگ سفید تکرار شده است.
تقویمی که در کشور ایران، مورد استفاده قرار می گیرد به تقویم جلالی معروف است و یکی از اولین و در عین حال دقیق ترین انواع تقویم در جهان محسوب می شود.
در کشور ایران، هر ساله روز اول فروردین که مصادف با نخستین روز از فصل بهار است، سال نو آغاز می شود و ایرانیان سال نو را که همراه با فرارسیدن بهار است و به آن نوروز می گویند، جشن می گیرند. جشن نوروز ایرانیان، توسط سازمان ملل متحد نیز به رسمیت شناخته شده و به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیده است. عید نوروز در تقویم ایران ۱۳روز است که از آخرین روز آن با عنوان روز طبیعت و یا سیزده به در یاد می شود.
در کشور ایران، ۱۲ ماه، چهار فصل و ۳۶۵ روز وجود دارد. شش ماه اول سال در ایران۳۱ روزه، پنج ماه بعدی ۳۰ روزه و یک ماه آخر ۲۹ روزه است که در سالهای کبیسه ۳۰ روز میشود.در تقویم ایران، مهم ترین اعیاد مذهبی، مناسبت های ملی و برخی از سوگواری ها تعطیل رسمی است که معمولا به رنگ قرمز نمایش داده می شود.
مبدا تاریخ رسمی کشور ایران، نیز هجری شمسی است که به مناسبت هجرت پیامبر اسلامی(ص) از مکه به مدینه نامگذاری شده است. از این روی، تقویم رسمی ایرانی بر اساس سال شمسی و ماه های ایرانی تنظیم می شود.
واحد رسمی پول در کشور ایران، ریال است و کلیه داد و ستدهای جاری در این کشور بر مبنای این واحد صورت می گیرد.البته بسیاری از خرید و فروش های معمولی و روزانه بر اساس تومان صورت می گیرد که و می توان گفت، تومان در میان مردم ایران، رایج تر از ریال مورد استفاده قرار می گیرد.هر ده ریال معادل یک تومان است.
یکی دیگر از متداول ترین مقیاس ها و واحدهای اندازه گیری که در ایران مورد استفاده قرار می گیرد، واحد وزن است. واحد وزن در کشور ایران به صورت کیلوگرم محاسبه می شود. هر یک هزار کلیوگرم، معادل یک تن است. واحد طول نیز در کشور ایران به سانتی متر، متر یا کیلومتر است و واحد مایعات نیز به لیتر یا متر مکعب است. هر یکصد سانتی متر، یک متر است. همچنین مقیاس مساحت نیز متر مربع و هکتار است که معمولا در هنگام محاسبه مساحت مزارع، آپارتمان و ویلا مورد استفاده قرار می گیرد.
گریستن بر مرده و همچنین سوگوارى و عزادارى بر او امرى برخاسته از احساس پاک و روح لطیف آدمى است.
اسلام ضمن تایید گریه، بر آن تاکید نموده است، سیره رسول گرامى صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین سیره و منش اصحاب بزرگ ایشان تاییدى براین مدعاست.
این دفتر، باختصار درپى تبیین روایى گریستن و عزادارى است و در این راستا، ضمن ارائه سیره پیامبر و اصحاب، نمونههایى از گونههاى ماتم سرایى در تاریخ اسلام را تقدیم داشته، به نقد و بررسى روایات تحریم گریه مىپردازد.
نجم الدین طبسى
گریستن بر درگذشتگان و عزادارى بر ایشان امرى برخاسته از احساس است و هر مصیبت زده ایى را به سمت خود مىکشاند. رسول گرامى اسلام حضرت محمد مصطفى صلی الله علیه و آله و سلم چنین امرى را سزاوار و شایسته دانسته، بر گریه کردن توصیه مىفرمود.
اسامه بن زید مىگوید:
روزى فرزند دختر پیامبر درگذشت، دختر غم دیده آن حضرت، این واقعه را به پدر خبر داد و از ایشان درخواست حضور نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به همراه سعد بن عباده، معاذ بن جبل، ابى بن کعب، زید بن ثابت و جمعى از یاران به منزل دختر غم دیده خویش رفت، پیامبر مهربان کودک را در بغل گرفت و بشدت گریست و اشکان مبارک سرازیر گشت؛ سعد با مشاهده گریه پیامبر، با تعجب پرسید:
چرا گریه مىکنید؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ چنین فرمود:
« رحمة یجعلها فى قلوب عباده، انما یرحم اللَّه من عبادة الرحماء؛
ترحم بر این کودک است که خداوند در دل بندگان خود رحمت قرار مىدهد، و خداوند بندگان رحیم خود را مورد رحمت قرار مىدهد. »
سنن النسائى، ج 4، ص 22، صحیح بخارى، ج 1، ص 223.
پس از پایان نبرد احد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم راهى شهر مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهداى خویش مىگریستند. پیامبر با شنیدن مویه عزاداران، از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود:
« و لکن حمزة لا بواکى له؛ اما عمویم حمزة گریه کنندهاى ندارد. »
پیامبر پس از اندکى استراحت، صداى ناله زنان انصار را شنیدند که براى حمزه مىگریستند.
ابن عبدالبر مىگوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مىگریند. الاستیعاب، قرطبى، ج 1، ص 275؛ مسند احمد، ج 2، ص 40؛ شفاء الغرام، ج 2، ص 347.
همچنین پس از کشته شدن جعفر پسر ابى طالب در نبرد موته، پیامبر به خانه او رفت و با حضور خویش تسلى دل خاندان او گردید، آن حضرت به هنگام خروج چنین فرمود:
« على مثل جعفر فلتبک البواکى؛ سزاوار است بر مثل جعفر گریستن، پس گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند. » انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 298.
دیدگاههاى افراطى و دور از احساس و عاطفه که با گریه کردن مخالفت مىکردند در نزد پیامبر جایگاهى نداشت و آن حضرت در برابر آن موضعگیرى مىفرمود؛ به گفته مورخان:
روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در تشییع جنازه یکى از مسلمانان حضور یافتند و عمر نیز به همراه ایشان حرکت کرد. عمر تا صداى گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهى کرد! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رو به عمر کرده، چنین فرمود:
« یا عمر! دعهُنَّ، فان العین دامعة و النفس مصابة و العهد قریب؛ اى عمر! کارى به آنان نداشته باش، بگذار بگریند، همانا که چشم گریان است و نفس مصیبت زده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک. » مستدرک حاکم، ج 1، ص 381؛ مسند احمد، ج 2، ص 323، کنز العمال، ج 15، ص 621.
گریه در غم و اندوه از دست رفته را مىتوان در آیینه حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دید؛ مورخان گونههاى مختلفى از گریستن آن حضرت را در فقدان خویشان و یاران عزیزش روایت کردهاند؛ از جمله مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر جد عزیزش گریست؛ ام ایمن مىگوید:
« أَنا رأیت رسول اللَّه یمشى تحت سریره و هو یبکى؛ من پیامبر را دیدم که در پى جنازه عبدالمطلب راه مىرفت در حالیکه مىگریست. » تذکرة الخواص، ص 7.
درگذشت حضرت ابوطالب، عموى با ایمان و حامى عزیز پیامبر، نیز بر آن حضرت بسیار گران آمد، حضرت على ( ع ) مىفرماید:
چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم، ایشان گریست و آنگاه فرمود:
« اذهب فاغسله و کفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه؛ او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد. » الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج 1، ص 123.
روزى پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد. به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراه خود را نیز به گریستن انداخت. المستدرک، ج 1، ص 357؛ تاریخ المدینة، ابن شبّه، ج 1، ص 118.
ابراهیم تنها پسرى بود که در مدینه نصیب رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم شد، اما در یک سالگى درگذشت و پدر را در غم فقدان خویش به سوگ نشاند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ماتم فرزندش گریست، و در برابر پرسش یاران که از علت گریه پیامبر بر مرده جویا شده بودند، چنین پاسخ فرمود:
« تدمع العینان و یحزن القلب و لانقول مایسخط الربّ؛ اشک چشم جارى مىشود و دل غمگین مىگردد، ولى سخنى که خدا را به سخط و غضب آورد بر لب نمىآورم. » العقد الفرید، ج 3، ص 19.
فاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت على ( ع )، در نزد پیامبر بسیار محبوب بود، همو در سرپرستى رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم بسیار اهتمام ورزید. چون فاطمه در سال سوم هجرى درگذشت، پیامبر که او را همچون مادر خویش مىدانست از رحلتاش بسیار اندوهناک شد و گریست، مورخان مىگویند:
« صلّى علیها و تمرغ فى قبرها و بکى؛ پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست. » ذخائر العقبى، ص 56.
حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهرههاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد احد به شهادت رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست:
« لمّا رأى النبى حمزة قتیلا، بکى فلمّا راى ما مثّل به شهق؛ پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد. » السیرة الحلبیة، ج 2، ص 247.
فقدان برخى از یاران همراه، نیز قلب پیامبر را مىآزرد و اشک مبارکش را جارى مىساخت؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالى که بر مرگ عثمان بن مظعون مىگریست، بر پیکر بى جان او بوسه زد. « ان النبى قبّل عثمان بن مظعون و هو میت و هو یبکى ». المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 261؛ السنن الکبرى، ج 3، ص 407.
همچنین آن حضرت پس از غزوه حمراء الاسد، به دیدار خانواده سعد بن ربیع، یکى از شهداى نبرد احد رفت و در آن جا از حماسه و جانبازى سعد یاد کرد، خانواده سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر مىگریستند، رسول خدا نیز گریه کرد و آنان را از گریستن نهى نفرمود. « فجلسنا و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یحدِّثنا عن سعد بن ربیع، یترحّمُ علیه و یقول لقد رأیتُ الأَسنَّة شرعت اِلیه یومئذٍ حتّى قُتِل فلما سمع ذلک النسوة، بکین فدمعت عینا رسول اللَّه، و ما نهاهن عن شىء ». المغازى، ج 1، ص 329.
* * *
در میان یاران و اصحاب پیامبر، گریستن و سوگوارى بر درگذشته امرى رایج بود، در تاریخ نمونههاى بسیارى از سوگوارى اصحاب بر درگذشتگان خود را ثبت کردهاند؛ به عنوان مثال مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
به گفته سعید بن مسیب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مکه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد.
« لما قبض النبىصلی الله علیه و آله و سلم ارتجت مکة بصوت ».
اخبار مکة، فاکهى، ج3، ص 80.
عایشه مىگوید:
« پس از فوت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم برخواستم و ( در سوگ پیامبر ) به همراه سایر زنان بر صورت و سینه مىزدیم. »
« و قمتُ التدم ( اضرب صدرى ) مع النساء و اضرب وجهى ).
السیرة النبویة، ج 4، ص 305.
عبداللَّه بن رواحه بر حمزة گریست و اشعارى را در رثاى او خواند. السیرة النبویة، ج 3، ص 171.
چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وى دست بر سر گزارد و برایش گریه کرد.
« عن أبى عثمان: اتیتُ عمر بنعى النعمان بن مقرن، فجعل یده على راسه و جعل یبکى ».
المصنف ابن أبى شیبة، ج 3، ص 175.
پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود کنار قبر وى ایستاد، براى او گریست.
« فوقف ابن مسعود على قبره یبکى ».
العقد الفرید، ج 4، ص 283.
* * *
گروهى از عالمان اهل سنت، سوگوارى و گریه بر درگذشتگان را تحریم کرده و بر خلاف توصیه و روش نبى اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و شیوه اصحاب با آن مخالفت کردهاند. بى شک با نگاه و تامل به مستندات گفتههاى آنان، تحریم و ممنوعیت عزادارى افسانهاى بیش نخواهد بود. موضوع تحریم سوگوارى و پاسخ آن را در دو پرتو و یک نتیجه به نظاره مىنشینیم:
مخالفان گریه و عزادارى، روایات چندى را در ممنوعیت گریه و عزادارى برشمردهاند؛ از جمله:
1 به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این سخن را نسبت دادهاند که مرده به جهت گریه و شیون بازماندگان در قبر عذاب مىشود:
« المیّت یعذب فى قبره بما نیح علیه. » صحیح بخارى، ج 1، ص 223، کتاب الجنائز؛ صحیح مسلم، ج 3، ص44، کتاب الجنائز؛ جامع الاصول، ج 11، ص 99، شماره 857.
« ان المیّت لیعذب ببکاء اهله علیه. » همان.
2 به گفته سعید بن مسیب، عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر، مجلس سوگوارى برپا نمود. چون خبر آن به عمر رسید، وى دستور داد تا از آن جلوگیرى کنند. اما عایشه از دستور خلیفه سرپیچى کرد. در واکنش، عمر، هشام بن ولید را مامور ساخت تا نزد عایشه رفته و با زور شلاق از نوحه و گریه عزاداران جلوگیرى نماید. زنان چون از ماموریت هشام آگاه شدند، مجلس را ترک کرده و پراکنده شدند. آنگاه عمر این سخن را خطاب به آنان گفت:
« تردن ان یعذب ابوبکر ببکائکن! ان المیت یعذب ببکاء اهله علیه؛ مىخواهید با گریه خود ابوبکر را عذاب کنید! همانا مرده با گریه نزدیکان خویش عذاب مىشود. » صحیح الترمذى، رقم 1002.
3 این سخن نیز از عایشه نقل شده است که گفت:
با رسیدن خبر شهادت جعفر بن ابى طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، آثار حزن و اندوه در سیماى پیامبر اکرم نمایان شد. من از گوشهاى او را که نشسته بود نظاره مىکردم. در آن حال مردى به حضور ایشان رسید و گفت:
اى رسول خدا! زنان بر جعفر گریه مىکنند!
پیامبر در واکنش به او فرمود:
« فارجع الیهن فاسکتهن، فان ابین فاحث فى وجوههن التراب؛ برگرد و آنان را ساکت ساز، اگر آرام نشدند خاک بر صورتشان بپاش!. » المصنف، ابن ابى شیبة، ج 3، ص 265.
4 از نصر پسر ابى عاصم نقل است که: شبى عمر صداى نوحه عزاى زنى را از یکى از خانههاى مدینه شنید، بى درنگ وارد خانه شد و زنان را پراکند و زن نوحه سرا را با تازیانه خود مضروب کرد، به گونهاى که روسرى او از سرش افتاد. همراهان خلیفه با مشاهده این صحنه به او گفتند: اى خلیفه! موهاى زن نمایان شد. عمر در پاسخ چنین گفت:
« أَجل، فلا حرمة لها؛ آرى، این زن احترام ندارد. » کنزالعمال، ج 15، ص731.
در پاسخ به ادعاى تحریم، شایسته است تا روایات فوق را که پیروان تحریم گریه و عزادارى بدان استناد کردهاند نقد و بررسى نماییم:
1 در آغاز مىتوان از دیدگاه عایشه یاد کرد؛ او روایات فوق را عارى از اعتبار مىدانست و آنها را نمىپذیرفت و به راویان آن نسبت فراموشى و اشتباه مىداد؛ نووى مىگوید:
« روایات فوق از نظر عایشه پذیرفته نشده، او به راویان آن نسبت فراموشى و اشتباه مىدهد. زیرا خلیفه دوم و پسرش عبداللَّه این روایات را به صورت صحیح از پیامبر نگرفتهاند. چنانکه ابن عباس نیز مىگوید: این روایات سخن خلیفه است نه سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. » شرح النووى، ج 5، ص 308.
در این باره، یادکرد روایات ذیل شایسته است:
الف ابن ملیکه از ماجرایى یاد مىکند که بر ساختگى بودن روایت تحریم گریه گواهى مىدهد؛ او مىگوید:
یکى از دختران عثمان درگذشت، به همراه عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن عباس در تشییع جنازه او شرکت جستیم. در میان آن دو نشسته بودم که عبداللَّه بن عمر از گریه مردم شِکوه کرد و به فرزند عثمان چنین گفت:
چرا مردم را از گریه باز نمىدارید؟ همانا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود: « مرده به خاطر گریه خویشانش عذاب مىشود » !. در آن حال، ابن عباس رو به ابن عمر کرده، گفت: « عمر گوینده این حرف است ». زیرا هنگامى که عمر بر اثر شدت زخم در بستر مرگ بود، صهیب نزد او آمد و بر بالیناش گریه و ناله سر داد. عمر از این عمل صهیب ناراحت شد و گفت: آیا بر من گریه مىکنى، در حالیکه پیامبر فرموده است که مرده به دلیل گریه نزدیکانش در عذاب خواهد بود!
او در ادامه چنین بیان داشت:
پس از درگذشت عمر، این سخن وى را براى عایشه بازگو کردم، وى در پاسخ چنین بیان داشت:
« رحم اللَّه عمر، واللَّه ما حدث رسول اللَّه، لیعذب.. و لکن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: ان اللَّه لیزید الکافر ببکاء اهله علیه؛ خدا عمر را رحمت کند! سوگند به خدا که هرگز پیامبر چنین سخنى را بر لب نیاورده است، بلکه ایشان چنین بیان داشت:
خداوند عذاب کافر را با گریه بستگانش افزون مىکند. »
عایشه سپس سخن خود را با این جمله پى گرفت:
« حسبکم کتاب اللَّه و لا تزر وازرة وزر اخرى؛ فاطر، آیه 18. قرآن شما را در این باره کفایت مىکند که فرمود: هیچکس گناه دیگرى را به دوش نمىکشد. »
آنگاه ابن عباس بر این جمله تاکید کرد که پروردگار مىخنداند و مىگریاند.
روایت گر این ماجرا مىگوید:
چون سخن ابن عباس به پایان رسید، عبداللَّه بن عمر سکوت کرد و سخنى نگفت. مسند احمد، ج 1، ص 41؛ جامع الاصول، ج 11، ص 99.
ب روزى در حضور عایشه، سخنى از این گفته عبداللَّه بن عمر به میان آمد که به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مىگوید: میت با گریه خویشانش در قبر عذاب مىشود! عایشه در واکنش چنین گفت:
« ذهل ابن عمر! انما قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم انه لیعذب بخطیئته و ذنبه و انّ اهله لیبکون علیه الان؛ فرزند عمر فراموش کرده است، بلکه رسول خدا چنین فرمود: مرده در قبر به خاطر گناهانش عذاب مىشود، در حالى که نزدیکانش نیز در آن هنگام براى وى مىگریند. » شرح النووى، ج 5، ص 308.
ج عایشه در فرازى دیگر مدعى است:
« انکم لتحدثون عن غیر کاذبین و لا مکذوبین و لکن السمع یخطى؛ عمر و فرزند او عبداللَّه، از روى عمد و آگاهى نسبت دروغ به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ندادهاند، بلکه حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشتباه شنیدهاند. » مسند احمد، ج 1، ص 42؛ جامع الاصول، ج 11، ص 93، شماره 8563.
د همچنین عایشه از این حکایت یاد مىکند که:
روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کنار قبرى عبور مىکرد، بازماندگان آن مرده را دید که بر او مىگریند، آنگاه این سخن را بر زبان جارى ساخت: « کسى سنگینى عمل دیگرى را بر دوش نمىکشد ». صحیح بخارى، ج 1، ص 223؛ ارشاد السارى، ج 2، ص 404.
2 روایتى که به جلوگیرى پیامبر از گریه منسوبان جعفر بن ابى طالب اشاره داشت نیز عارى از واقعیت است؛ زیرا:
الف این روایت با روایات دیگرى که از ترغیب پیامبر اکرم بر گریه کردن حکایت داشت، در تعارض است. سنن النسائى، ج 4، ص 19؛ مسند احمد، ج 2، ص 323؛ المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 381. ( به روایات ذکر شده در بخش سیره رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم رجوع شود ).
ب در سند روایت فوق، شخصى بنام « محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار » وجود دارد، که در نزد محدثان اهل سنت و علماى علم رجال آن طایفه مورد اعتنا نیست و آنان روایات ذکر شده توسط او را « ضعیف » و « جعلى » مىدانند. عن ابن نمیر: انه یحدث عن المجهولین احادیث باطلة. و عن احمد: یشتهى الحدیث فیاخذ کتب الناس فیضعها فى کتبه. و عنه ایضا: کان ابن اسحاق یدلّس. و عن ابى عبداللَّه: کان لایبالى عن من یحکى. و عنه ایضا: لیس بحجة. و عن احمد: لم یکن یحتج به فى السنن. و عن یحیى بن معین: لیس بذاک، ضعیف. و عنه ایضا: سقیم لیس بالقوى. و عن النسائى: لیس بالقوى.
ر. ک: تهذیب الکمال، ج 16، ص 80 -70.
3 روایت ذکر شده از « نصر بن ابى عاصم » نیز دستخوش ضعف بوده و به علل ذیل بدان نمىتوان استناد کرد:
الف سند آن روایت ضعیف است، زیرا در میان راویان فردى بنام « ابراهیم بن محمد بن ابى یحیى » به چشم مىخورد و عالمان نامدار اهل سنت او را دروغگو، جعل کننده حدیث و شخصى غیر قابل اعتماد دانستهاند. قال احمد: کل بلاء فیه. و قال ایضا: لایکتب حدیثه، ترک الناس حدیثه، کان یروى احادیث منکرة، لا اصل لها، و کان یأخذ احادیث الناس یضعها فى کتبه. و قال بشر بن المفضل: سألت فقهاء اهل المدینة عنه، فکلهم یقولون: کذّاب. و قال النسائى: لیس بثقة و لایکتب حدیثه. ر. ک: تهذیب الکمال، ج 1، ص 420.
ب نسبت چنین ماجراى ناشایستى به خلیفه مسلمین باورکردنى نیست و مىتوان آن را از واقعیت دور دانست، زیرا چگونه ممکن است که عمر به خانه یک زن نامحرم حمله کند و او را با تازیانه مضروب سازد، به گونهاى که روسرى زن از سرش بیفتد، و خلیفه در واکنش به اعتراض یاران خود، آن زن را غیر قابل احترام بپندارد! و خاطره تلخ یورش به خانه وحى را در ذهنها تجدید کند.
ج در صورت صحت ماجراى فوق، آیا سؤال مطرح مىشود که: آیا عملکرد و فعل عمر حجت است؟ با وجود آن که او ادعاى عصمت نداشته است و دیگران نیز چنین منقبتى را براى او ذکر نکردهاند. غزالى، عالم برجسته سنى، حجت بودن قول عمر و ابوبکر را وهمى بیش ندانسته است. فقال: الاصل الثانى من الاصول الموهومة: قول الصحابى، و قد ذهب قوم الى ان مذهب الصحابى حجة مطلقا، و قوم الى انّه الحجة ان خالف القیاس، و قوم الى ان الحجة فى قول ابى بکر و عمر خاصة لقوله اقتدوا باللذین بعدى، و قوم الى ان الحجة فى قول الخلفاء الراشدین اذا اتفقوا. و الکل باطل عندنا، فانّ من یجوز علیه الغلط و السهو، و لم تثبت عصمته عنه فلا حجة فى قوله، فکیف یحتج بقولهم مع جواز الخطاء.
المستصفى، ج 1، ص 260؛ دراسات فقهیة فى مسائل خلافیة، ص138.
د بى شک رفتار خلیفه در راستاى سنت پیامبر نبوده است، آنچه که ما را به این ادعا رهنمون مىسازد آن است که آن حضرت در حدیثى او را از مقابله با گریه کنندگان باز داشت و فرمود « یا عمر! دعهن » مسند احمد، ج 2، ص 323.. و همچنین عایشه در این مساله خاص به عمر نسبت خطا و فراموشى داده است. المجموع للنووى، ج 5، ص 308.
نتیجه:
با درنگ و تأمل در روایات فوق، ریشه ادعاى نهى و تحریم گریه و عزادرى بر مردگان، به عمر و فرزندش باز مىگردد. اگر با نگاه خوش بینانه به سخن عایشه بنگریم و « اشتباه در فهم » و یا « خطا در نقل » فرمایش پیامبر بپذیریم، به این نکته خواهیم رسید که:
رسول گرامى اسلام هرگز از سوگوارى و گریستن بر مرده مسلمان نهى نفرموده است و روایات عذاب دادن میت به مرده کافر اشارت دارد و شامل مردگان مسلمان نمىشود.
برپایى سوگوارى، مرثیه خوانى، عزادارى، نوحه خوانى و جلوههاى خاصى از مراسم بزرگداشت و تعزیت در تاریخ بسیار است. با کنکاش و جست و جو در متون تاریخى و آثار کهن اسلامى نمونههاى فراوانى مىتوان یافت که این امر از روایى و همچنین عادى بودن برگزارى چنین محافلى حکایت مىکند و بر مرسوم بودن آن گواهى مىدهد؛ واکنش مردم مدینه نسبت به شنیدن خبر شهادت امام حسین ( ع ) یکى از نمونههاى آشکار و گویاى این مدعاست، طبرى در تاریخ خود به نقل از یکى از راویان چنین مىنویسد:
« فلم اسمع واللَّه واعیة مثل واعیة نساء بنى هاشم فى دورهن على الحسین؛ به خدا سوگند، من سوگواریى همچون ناله و گریه زنان بنى هاشم در مصیبت حسین ( ع ) نشنیدهام. » تاریخ الطبرى، ج 3، ص 341 و 342.
ابن کثیر در تاریخ خود چنین مىنویسد:
در روز عاشورا از سبط ابن جوزى در دمشق خواسته شد که بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسین ( ع ) براى مردم سخن گوید. سبط ابن جوزى این خواسته را پذیرفت و بر بالاى منبر تکیه زد، او پس از یک سکوت طولانى، دستمال خویش بر صورت نهاد و گریه شدیدى سرداد و آنگاه در حالى که مىگریست این دو بیت شعر را سرود:
ویل لمن شفعاؤه خصماؤه * و الصور فى نشر الخلایق ینفخ
لابد أن ترد القیامة فاطم * و قمیصها بدم الحسین ملطخ
واى به حال کسى که شفیعاش دشمن او باشد! در هنگامه قیامت، که براى بیرون آمدن مردم از زمین « قبور » در صور دمیده مىشود.
سرانجام در قیامت فاطمه زهرا وارد محشر مىشود، در حالى که پیراهناو به خون حسین ( ع ) آغشته است.
سپس سبط ابن جوزى از منبر پایین آمد و اشک ریزان به خانه خویش رفت. البدایة و النهایة، ج 13، ص 207 ( حوادث 654 هجرى قمرى ).
در تاریخ همچنین نمونههاى از برپایى عزادارى مردم براى درگذشت شخصیت هاى اهل سنت ثبت است؛ به عنوان مثال مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است. نسفى درباره خاکسپارى وى چنین مىگوید:
در تشییع جنازه عبدالمؤمن شرکت جستم، صداى طبل و دهل آن چنان گوش خراش بود گویا آنکه لشکرى به شهر بغداد یورش برده است. این مراسم ادامه داشت تا آنکه مردم براى برپایى نماز میت آماده شدند. » تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 10، ص 272؛ سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص480.
ذهبى از درگذشت جوینى و مراسم سوگوارى او چنین یاد مىکند:
« نخست او را در منزلاش به خاک سپردند و آنگاه پیکرش را به مقبرة الحسین ( شاید کربلاى معلى ) انتقال دادند. در ماتم او منبرش را شکستند، بازارها را تعطیل کردند و مرثیههاى فراوانى در مصیبت اش خواندند. او چهارصد شاگرد و طلبه داشت، آنان در سوگ استاد خویش، قلم و قلمدانهاى خود را شکستند و یک سال عزادارى نمودند و عمامههاى خود را به مدت یک سال از سر برداشتند بدان حد که کسى جرات به سر گذاشتن عمامه را نمىداشت. آنان در این مدت در سطح شهر به نوحه خوانى و مرثیه سرایى پرداختند و در فریاد و جزع زیاده روى کردند! » سیر اعلام النبلاء، ج 18، ص 468؛ المنتظم، ج 9، ص 20.
سبط بن جوزى در شب جمعه سیزدهم ماه رمضان فوت کرد. ذهبى درباره بازتاب مرگ او مىنویسد:
«.. با درگذشت او، بازارها تعطیل گردید و جمعیت زیادى در مراسم او حضور یافتند، فراوانى مردم و فزونى گرما سبب شد که بسیارى از سوگواران روزه خویش را خوردند!، بعضى خود را به دجله انداختند.. از کفن اندکى ماند.. مردم تا پایان ماه رمضان در کنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قندیل آوردند و قرآن را ختم کردند. مراسم عزادارى را روز شنبه برپا کردیم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعیت بسیارى شرکت جستند و درباره او مرثیهها گفته شد. » سیر اعلام النبلاء، ج 18، ص 379.
سخن پایانى
مورخان بنام اهل سنّت، بآسانى و مسامحه صحنههاى سوگوارى و عزادارى مردم براى عالمان سنى مذهب را گزارش کرده و آن را بدون هیچ تحلیل و یا نقدى نقل کرده و گاه به بزرگى از آن یاد نمودهاند، اما هم ایشان در برابر عزادارى و ماتم سرایى شیفتگان امام حسین ( ع ) به تندى تاخته و در موضعگیرى خشن و سرشار از تعصب خویش، آن را مولود بى خردى و دورى از سنت قلمداد مىکنند! ر. ک: العبر، ج 2، ص 89؛ تاریخ الاسلام، ( حوادث 351 هجرى )، ص 11؛ الکامل، ج 8، ص 549.
براستى این دوگانگى از چیست؟